Wednesday, February 27, 2008

زاهدشهر


در ميان شهرهاي آسيا
زاهدان آن شهر ما آمد برون
زاهدان ده بود در يك شيب كوه
شهر گشت و بيصدا آمد برون
روزگاري نام طيران داشته
مردمانش آريا آمد برون
صاحبان دانش و علم و هنر
بذر دانش هر كجا آمد برون
شهر زاهد' ني كه زاهد مردمش
از مزار زاهدا آمد برون
شيخ زاهد يا همان زاهد كبير
زاده شرك و ريا آمد برون
برده اموال فقيران ساليان
گشته افعي با دعا آمد برون
بعد از آن غارتگران اجنبي
شيخ و دزد ناسزا آمد برون
بعد از آن زاهد هزاران روضه خوان
از ميان مرده ها آمد برون
زاهدان شهري است بي زاهد كه گاه
نوحه خوان از شارضا آمد برون
قاتلان و شاهدان كربلا
بعد از آن نوحه سرا آمد برون
زآنكه ايرج گفت بر سر مي زنند
كربلا يا كربلا آمد برون
گربه رقصانان ايام حرام
با دو صد حور و ادا آمد برون
آن يكي بر سر كند عمامه سبز
وان دگر شورت از دو پا آمد برون
نوحه خوان نوحه سرا و سينه زن
شرمسار از نينوا آمد برون
حجت السلام و مرغ خانگي
قد بلند و پا كوتا آمد برون
در موال مردمان تنگدست
رفت اما بي غذا آمد برون
بس كه مسهل خورده اين قوم ذليل
بي طبيب و بي دوا آمد برون
بس كه زاهدشهر غرق ماتم است
شادي از شهر فسا آمد برون
شيخ و شيطان گرگ و دد ديوانه وار
زير منديل و ردا آمد برون
عده اي هم زير نام موسوي
سيد و دزد و گدا آمد برون
عده اي صياد و بعضي گوسفند
همچو صد گرگ دغا آمد برون
چارپايان يك عدد پا كمتران
چون بسيج وبا سه پا آمد برون
روزگار پاسبانان شد سياه
پاسدار بينوا آمد برون
آل منصور آل منفور آل ديو
مادر آل از كجا آمد برون
پتك بر سر مي زند آهنگرا
بيله آهنگرا آمد برون
از ميان آنهمه معتاد و مست
عده اي هم با خدا آمد برون
قاسمي زاده حسن زاده حسين
زادگاني پر صدا آمد برون
يك بلا ده گشت و ده شد صد هزار
از ميان آن بلا آمد برون
بس كه بوي گند ميداد آن موال
سوسك از چاه خلا آمد برون
اشتباهي رفت داخل باز گشت
حال هم با اشتها آمد برون
آنكه عاشق بود روزي مردمان
نزد او شد بي وفا آمد برون
از ميان آنهمه بلوا گريخت
كس نپرسيدش چرا آمد برون
عاقلان مرد و هنرمندان گريخت
سيد و دزد از سرا آمد برون
عده اي رفتند تا هندوستان
عده اي از آمريكا آمد برون
من خود از اهل و ديار زاهدم
زين كلامم آشنا آمد برون
از سر انگشتهايم با قلم
گفته هايي چون طلا آمد برون
شهروندان دوستان همشهريان
زاهداني با صفا آمد برون
مي نگارم بر شما تبريك عيد
گلشن از بزم شما آمد برون

گلشن زاهداني










Blog Archive

چو خواهي كه نامم بداني منم گلشن زاهداني

زاهد شهر, استان فارس, Iran